.....................



زندگی نامه هلن کلر

زندگی من
من در تابستان سال ۱۸۸۰ ميلادی در ايالت «آلاباما» متولّد شدم. تا هنگام ناخوشی که مرا از بينايی و شنوايی محروم کرد، در خانه‌ی کوچکی زندگی می‌کردم که ديوار های آن از شاخه های عشقه و گل سرخ و پيچک پوشيده بود. ابتدای زندگی من مانند ديگران بسيار ساده بوده است. در شش ماهگی می‌توانسته‌ام با لکنت زبان بگويم : «حال شما». يک ساله بودم که به راه افتادم امّا آن روزهای خوش ديری نپاييد. بهاری زود گذر، تابستانی پر ازگل و ميوه و خزانی زرّين به سرعت سپری شدند. سپس در زمستانی ملال انگيز همان ناخوشی که چشمان و گوش‌های مرا بست، فرا رسيد و مرا در عالم بی خبری طفل نوزادی قرار داد. پس از بهبود، هيچ کس - حتّی پزشک - نمی‌دانست که من ديگر نه می‌توانم ببينم و نه می‌توانم بشنوم. تدريجاً به سکوت و ظلمتی که مرا فرا گرفته بود، عادت کردم و فراموش کردم که دنيای ديگری هم هست. يادم نيست که در ماه های اوّل بعد از ناخوشی چه وقايعی رخ داد؛ فقط می‌دانم که دست‌هايم همه چيز را حس می‌کرد و هر حرکتی را می‌ديد. احساس می‌کردم که برای گفت و گو با ديگران محتاج وسيله ای هستم و  به اين منظور، اشاره‌هايی به کار می‌بردم ولی فهميده بودم که ديگران مانند من با اشاره حرف نمی‌زنند، بلکه با دهانشان تکّلم می‌کنند. گاهی لب‌های ايشان را هنگام حرف زدن لمس می‌کردم امّا چيزی نمی‌فهميدم. لب‌هايم را بيهوده می‌جنباندم و ديوانه‌وار با سر و دست اشاره می‌کردم. اين کار گاهی مرا بسيار خشمگين می‌کرد و آن قدر فرياد می‌کشيدم و لگد می‌زدم که از حال می‌رفتم. والدينم سخت مغموم بودند؛ زيرا ترديد داشتند که من قابل تعليم و تربيت باشم. از طرف ديگر، خانه‌ی ما هم از مدارس نابينايان يا لال‌ها بسيار دور بود. سر انجام معلّم شايسته ای برای من پيدا کردند. مهم‌ترين روز زندگی من که هميشه آن را به ياد دارم، روزی است که معّلم نزد من آمد. اين روز سه ماه پيش از جشن هفت سالگی ام بود.
    بامداد روز بعد معلّمم مرا به اتاقش برد و عروسکی به من داد. پس از آن که مدتّی با اين عروسک بازی کردم، او کلمه‌ی «عروسک» را در دستم هجّی کرد و من که ازِ اين بازی خوشم آمده بود کوشش کردم از وی تقليد کنم. وقتی موفّق شدم حروف را درست با انگشتان هجّی کنم، از شادی و غروری کودکانه به هيجان آمدم. روزهای بعد از همين طريق لغات بسياری را ياد گرفتم. روزی معلّم مرا به گردش برد و دستم را زير شير آب قرار داد. همان طور که مايع خنک روی دستم می‌ريخت، کلمه‌ی «آب» را روی دست ديگرم هجّی کرد. از آن هنگام حس کردم که از تاريکی و بی خبری بيرون آمده‌ام و رفته رفته همه چيز را در روشنايی خاصّی می‌بينم. چون بهار فرا می‌رسيد معلّم دستم را می‌گرفت و به سوی مزارع می‌برد و روی علف‌های گرم، درس خود را درباره‌ی طبيعت آغاز می‌کرد. من می‌آموختم که چگونه پرندگان از مواهب طبيعت برخوردار می‌شوند و خورشيد و باران چگونه درختان را می‌رويانند. به اين ترتيب، کم کم کليد زبان را در دست گرفتم و آن را با اشتياق به کار انداختم. هر چه بر معلوماتم افزوده می‌شد، و هر چه بيشتر لغت می‌آموختم دامنه‌ی کنجکاوی و تحقيقاتم وسيع‌تر می‌گشت. معلّم جمله ها را در دستم هجّی می‌کرد و در شناختن اشيا کمکم می‌کرد. اين جريان چندين سال ادامه داشت:زيرا طفل کر و لال يا نابينا به سختی می‌تواند مفاهيم مختلف را از سخن ديگران دريابد. حال حدس بزنيد که برای طفلی که هم کر و لال و هم نابيناست، اين اشکال تا چه حدّ است. چنين کودکی نه می‌تواند آهنگ صدا را تشخيص بدهد و نه می‌تواند حالات چهره‌ی گوينده را ببيند. قدم دوم تحصيلات من خواندن بود. همين که توانستم چند لغت را هجّی کنم. معلّم کارت‌هايی به من داد که با حروف برجسته کلمه‌هايی بر آن‌ها نوشته شده بود. لوحی داشتم که بر آن می‌توانستم به کمک حروف جملات کوتاهی را کنار هم بچينم. هيچ چيز به اندازه‌ی اين بازی مرا شاد نمی‌کرد. پس از آن کتاب قرائت ابتدايی را گرفتم و به دنبال لغت‌های آشنا گشتم. از اين کار لذّت می‌بردم. معلّم استعداد خاصّی در آموزش نابينايان داشت.
   
هرگز با پرسش‌های خشک خود، مرا خسته نمی‌کرد. بلکه مطالب علمی را نيز آهسته آهسته در نظرم زنده و حقيقی می‌ساخت. کلاس درس ما بيشتر در هوای آزاد بود و درختان، گل‌ها، ميوه، شبنم، باد، باران، آفتاب، پرندگان همه موضوعات جالبی برای درس من بودند. واقعه‌ی مهّمی که در هشت سالگی برايم پيش آمد مسافرتم به «بوستون» بود. ديگر من آن طفل بدخو و بی قراری نبودم که از همه متوقّع باشم که سرم را گرم کنند. در قطار کنار معلّمم آرام می‌نشستم و منتظر می‌ماندم تا آن چه را از پنجره‌ی قطار می‌بيند، برايم شرح دهد. در شهر بوستون به مدرسه‌ی نابينايان رفتم و بسيار زود با اطفال آن جا آشنا شدم و چه قدر لذّت بردم وقتی دريافتم که الفبای آن‌ها عيناً مانند الفبای من است. کودکان نابينا آن قدر شاد و راضی بودند، که من درد خود را در لذّت مصاحبت آنان از ياد بردم.
    در ده سالگی حرف زدن را آموختم. قبلاً صداهايی از خود در می‌آوردم. امّا مصمّم شدم که سخن گفتن را بياموزم؛ معلّم تازه ای برايم آوردند. روش اين معلّم آن بود که دستم را به نرمی روی صورت خود می‌کشيد و می‌گذاشت که حرکات و وضع زبان و لب‌هايش را هنگام سخن گفتن احساس کنم. هرگز شادی و لذّتی را که از گفتن اوّلين جمله به من دست داد، فراموش نمی‌کنم. اين جمله اين بود : «هوا گرم است. » بدين طريق در زندان خاموشی من شکسته شد امّا نبايد تصّور شود که در مدّت کم توانستم مکالمه کنم. سال‌ها شب و روز کوشيدم و هميشه به کمک معلّم نيازمند بودم.
    گاهی در ميان تحصيلاتم به سفر می‌پرداختم. يک بار به ديدن آبشار نياگارا رفتم. شايد هيچ کس باور نکند که من تا چه حدّ زيبايی‌های آبشار را احساس کرده‌ام. بار ديگر به اتفّاق الکساندر گراهام بل و معلّمم به نمايشگاه بين‌المللی رفتم. دکتر بل هر چه را جالب بود، برايم توضيح می‌داد؛ مانند: الکتريسيته، تلفن، گرامافون. اين سفرها و بازديدها دامنه‌ی معلومات مرا وسيع کرد و مرا به درک دنيای واقعی واداشت.  دو سال در مدرسه‌ی کر و لال‌ها درس خواندم. علاوه بر خواندن لبی و تربيت صدا به خواندن حساب، جغرافيا، علوم طبيعی و زبان آلمانی و فرانسه پرداختم. معلّمان اين مدرسه می‌کوشيدند که همه‌ی مزايايی را که مردم شنوا از آن برخوردارند، برای من فراهم کنند. در شانزده سالگی وارد مدرسه‌ی دخترانه ای شدم تا خود را برای ورود به دانشگاه آماده کنم. با شور بسيار شروع به کار کردم. معلّم خصوصی من هر روز با من به مدرسه می‌آمد و با صبر و حوصله‌ی بی پايان آن چه معلم‌ها می‌گفتند، در دستم هجّی می‌کرد. در ساعت‌های مطالعه ناچار بود که لغت‌ها را از کتاب لغت پيدا کند و در دستم هجّی کند. رنج معلّم در اين کار از قوه‌ی تصوّر خارج است. پس از سه سال تحصيل در اين مدرسه، امتحانات نهايی فرا رسيد. اشکال کار فراوان بود امّا با سختی و کوشش بسيار همه‌ی موانع را از سر راه برداشتم تا سرانجام آرزويم برای رفتن به دانشگاه تحقّق يافت. البتّه در دانشگاه هم با اشکالات سابق مواجه بودم. روزهايی می‌رسيد که سختی و زيادی کار روح مرا افسرده می‌کرد امّا به زودی اميد خود را باز می‌يافتم و دردم را فراموش می‌کردم؛ زيرا کسی که می‌خواهد به دانش حقيقی برسد، بايد از بلندی‌های دشوار به تنهايی بالا برود. من در اين راه بارها به عقب می‌لغزيدم، می‌افتادم، کمی به جلو می‌رفتم، سپس اميدوار می‌شدم و بالا تر می‌رفتم، تا کم کم افقی نامحدود در برابرم نمايان می‌شد. يکی از فنونی که در حين تحصيل آموختم، فنّ بردباری بود. تحصيل بايد با فراغ بال و تأنی انجام گيرد. امتحانات بزرگ‌ترين ديوهای وحشتناک زندگی دانشگاهی من بودند امّا من پيوسته پشت اين ديوها را به خاک می‌رساندم. تا حال نگفته‌ام که تا چه حد به خواندن کتاب علاقه‌مند بوده‌ام. کتاب در تحصيل و تربيت من بسيار موثّر بوده است. کتاب برای من مانند نور خورشيد بود و ادبيّات بهشت موعود. هرگز نقايص جسمی، مرا از هم نشينی دل پذير دوستانم - يعنی کتاب‌هايم - باز نداشته است. آن چه خود آموخته‌ام و آن چه ديگران به من آموخته‌اند، در مقابل جذبه ای که کتاب به من داده هيچ است، امّا سرگرمی من، تنها کتاب نيست. موزه ها و نمايشگاه های نقّاشی و مجّسمه سازی برای من منبع سرور است. از گردش در طبيعت و قايق رانی بسيار لذّت می‌برم. به نظر من در هر يک از ما به نحوی استعداد ادراک زيبايی‌ها نهفته است. هر يک از ما خاطراتی ناپيدا از زمين، سبزه و زمزمه‌ی آب داريم که نابينايی و ناشنوايی نمی‌تواند اين حسّ را از ما بربايد. اين يک حسّ روانی است که در آن واحد هم می‌بيند، هم می‌شنود و هم احساس می‌کند.

 



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه هلن کلر، ،
:: برچسب‌ها: زندگی نامه هلن کلر,

نوشته شده توسط ROZBEH در جمعه 29 خرداد 1394

و ساعت 16:30


نیما یوشیج

زندگینامه نیمایوشیج    

در بیست ویکم آبان ماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در یکی از مناطق کوه البرز در منطقه ای به نام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود.
او 62 سال زندگی کرد و اگرچه سراسر عمرش در سایه ی مرگ مدام و سختی سپری شد ...

نیما یوشیج,نیما یوشیج افسانه,نیما یوشیج بهار,[categoriy]

 

نیما یوشیج,نیما یوشیج افسانه,نیما یوشیج بهار,نیما یوشیج آی آدمها,نیما یوشیج برف,نیما یوشیج نوروز,نیما یوشیج زندگینامه,نیما یوشیج شعر,نیما یوشیج فیس بوک,نیما یوشیج عشق,بیوگرافی شعرا و نویسندگان

اما توانست معیارهای هزارساله ی شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی می نمود، با شعرها و رای های محکم و مستدلش، تحول بخشد.
. در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت”.
نیما 11 ساله بوده که به تهران کوچ می کند و روبه روی مسجد شاه که یکی از مراکز فعالیت مشروطه خواهان بوده است؛ در خانه ای استیجاری، مجاور مدرسه ی دارالشفاء مسکن می گزیند. او ابتدا به دبستان «حیات جاوید» می رود و پس از چندی، به یک مدرسه ی کاتولیک که آن وقت در تهران به مدرسه ی «سن لویی» شهرت داشته، فرستاده می شود بعدها در مدرسه، مراقبت و تشویق یک معلم خوش رفتار که «نظام وفا» ـ شاعر بنام امروز ـ باشد، او را به شعر گفتن می اندازد. و نظام وفا استادی است که نیما، شعر بلند «افسانه» که به قولی، سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به او تقدیم کرده است.
او نخستین شعرش را در 23 سالگی می نویسد؛ یعنی همان مثنوی بلند «قصه ی رنگ  پریده» که خودش آن را یک اثر بچگانه معرفی کرده است. نیما در سال 1298 به استخدام وزارت مالیه درمی آید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه ی مسلحانه علیه حکومت قاجار و اقدام به تهیه ی اسلحه می کند. در همین سال هاست که می خواهد به نهضت مبارزان جنگلی بپیوندد؛ اما بعدا منصرف می شود.
نیما در دی ماه 1301 «افسانه» را می سراید و بخشهایی از آن را در مجله ی قرن بیستم به سردبیری «میرزاده عشقی» به چاپ می رساند. در 1305 با عالیه جهانگیری ـ خواهرزاده ی جهانگیرخان صوراسرافیل ـ ازدواج می کند. در سال 1317 به عضویت در هیات تحریریه ی مجله ی موسیقی درمی آید و در کنار «صادق هدایت»، «عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاء هشترودی»، به کار مطبوعاتی می پردازد و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله ی بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ می رساند. در سال 1321 فرزندش شراگیم به دنیا می آید ـ که بعد از فوت او، با کمک برخی دوستان پدر، به گردآوری و چاپ برخی شعرهایش اقدام  کرد.
نوشته های نیما یوشیج را می توان در چند بخش مورد بررسی قرار داد: ابتدا شعرهای نیما؛ بخش دیگر، مقاله های متعددی است که او در زمان همکاری با نشریه های آن دوران می نوشته و در آنها به چاپ می رسانده است؛ بخش دیگر، نامه*هایی است که از نیما باقی مانده است. این نامه ها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته می شده است و در برخی از آنها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود می پرداخته است؛ ازجمله در نامه هایی که به استادش «نظام وفا» می نوشته است.
آثار خود نیما عبارتند از: «تعریف و تبصره و یادداشت های دیگر» ، «حرف های همسایه»  ، «حکایات و خانواده ی سرباز» ، «شعر من» ، «مانلی و خانه ی سریویلی» ، «فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ» ، «قلم انداز» ، «کندوهای شکسته» (شامل پنج قصه ی کوتاه)، «نامه های عاشقانه» و غیره.
و عاقبت در اواخر عمر این شاعر بزرگ، درحالی که به علت سرمای شدید یوش، به ذات الریه مبتلا شده بود و برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداد و در تاریخ 13 دی ماه 1338، نیما یوشیج، آغازکننده ی راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه خاموش شد. او را در تهران دفن  کردند؛ تا اینکه در سال 1372 طبق وصیتش، پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک  سپردند.
نیما علاوه بر شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالب های شعری تاثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل ـ به عنوان یکی از قالب های سنتی ـ نیز تاثیر گذار بوده؛ به طوری که عده ای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به گونه ای کامل تر راه خویش را پیمود.
سیداکبر میرجعفری، شاعر غزلسرای دیگر، بیشترین تاثیر نیما را بر جریان کلی شعر، در بخش محتوا دانسته و می گوید: «شعر نو» راههای جدیدی را پیش روی شاعران معاصر گشود. درواقع با تولد این قالب، سیل عظیمی از فضاها و مضامینی که تا کنون استفاده نمی شد، به دنیای ادبیات هجوم آورد. درواقع باید بگوییم نوع نگاه نیما به شعر بر کل جریان شعر تاثیر نهاد. در این نگاه همه اشیایی که در اطراف شاعرند جواز ورود به شعر را دارند. تفاوت عمده شعر نیما و طرفداران او با گذشتگان، درواقع منظری است که این دو گروه از آن به هستی می نگرند.
«نیما یوشیج» به روایت دکتر روژه لسکو
«نیما یوشیج» برای اروپاییان بویژه فرانسه زبانان چهره ای ناشناخته نیست. علاوه براینکه ایرانیان برخی از اشعار نیما را به زبان فرانسه ترجمه کردند، بسیاری از ایرانشناسان فرانسوی نیز دست به ترجمه اشعار او زدند و به نقد آثارش پرداختند. بزرگانی چون دکتر حسن هنرمندی، روژه لسکو، پروفسور ماخالسکی، آ.بوسانی و… که در حوزه ادبیات تطبیقی کار می کردند عقیده داشتند چون نیما با زبان فرانسه آشنابوده، بسیار از شعر فرانسه و از این طریق از شعر اروپا تأثیر پذیرفته است. از نظر اینان اشعار سمبولیستهایی چون ورلن، رمبو و بویژه ماگارمه در شکل گیری شعرسپیدنیمایی بی تأثیر نبوده است.
پروفسور «روژه لسکو» مترجم برجسته «بوف کور» صادق هدایت، که در فرانسه به عنوان استاد ایران شناسی در مدرسه زبانهای زنده شرقی، زبان کردی تدریس می کرد، ترجمه بسیار خوب و کاملی از «افسانه» نیما ارائه کرد و در مقدمه آن به منظور ستایش از این اثر و نشان دادن ارزش و اهمیت نیما در شعر معاصر فارسی، به تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را به عنوان بنیانگذار نهضتی نو در شعر معاصر فارسی معرفی کرد.



:: موضوعات مرتبط: نیما یوشیج، ،
:: برچسب‌ها: نیما یوشیج,

نوشته شده توسط ROZBEH در جمعه 29 خرداد 1394

و ساعت 16:23


بازی اکشن آنلاین

مشت زنی

بازی مشت زنی

 

بن تن

بازی بن تن

 

سرباز کوچک

بازی سرباز کوچولو

 

تیر اندازی هرکول

بازی هرکول

 

پرواز سخت

بازی پرواز سخت

 

تخم مرغ های جسور

بازی تخم مرغ های جسور

 

بازرس سلاح

بازی بازرس سلاح

 

 

 

تیر اندازی کشتی جنگی

بازی کشتی جنگی

 

کراش

بازی کراش

 

تیر اندازی چوبه دار

بازی چوبه دار 3

 

تیر اندازی امتیازی

بازی شلیک امتیازی

 

نجات بابا نوئل

بازی نجات بابانوئل

 

نیمه شب

بازی اعتصاب نیمه شب

 

محافظت از دست باد کنکها

بازی برج دفاع بادکنک

 

تیرکمان

بازی تیرکمان

 

جنگیدن با کشتی

بازی گنج از قمه

 



:: موضوعات مرتبط: بازی اکشن آنلاین، ،
:: برچسب‌ها: بازی اکشن آنلاین,

نوشته شده توسط ROZBEH در جمعه 29 خرداد 1394

و ساعت 15:18


بازی فکری آنلاین

 

بازی پسران زرنگ

بازی پسران زنگی

 

برج هانوی

بازی برج هانوی

 

بازی گلف

بازی گلف

 

بازی اتللو

بازی اتللو

 

 

 

بازی تخریب ساختمان

بازی تخریب شهر

 

بازی تخریب ساختمان

بازی تخریب شهر 2

 



:: موضوعات مرتبط: بازی آنلاین، ،
:: برچسب‌ها: بازی آنلاین فکری,

نوشته شده توسط ROZBEH در جمعه 29 خرداد 1394

و ساعت 14:43


چو باز آورید آن گرانمایه کین

چو باز آورید آن گرانمایه کین




چو باز آورید آن گرانمایه کین   بر اسپ زریری برافگند زین
خرامید تازان به آوردگاه   به سه بهره کرد آن کیانی سپاه
از آن سه یکی را به بستور داد   پس آن سپهدار فرخ نژاد
دگر بهره را بر برادر سپرد   بزرگان ایران و مردان گرد
سیم بهره را سوی خود باز داشت   که چون ابر غرنده آواز داشت
چو بستور فرخنده و پاک تن   دگر فرش آورد شمشیر زن
به هم ایستادند از پیش اوی   که لشکر شکستن بدی کیش اوی
همیدون ببستند پیمان برین   که گر تیغ دشمن بدرد زمین
نگردیم یک تن ازین جنگ باز   نداریم زین بدکنان چنگ باز
بر اسپان بکردند تنگ استوار   برفتند یکدل سوی کارزار
چو ایشان فگندند اسپ از میان   گوان و جوانان ایرانیان
بهم جمله از جای برخاستند   جهان را به جوشن بیاراستند
ازیشان بکشتند چندان سپاه   کز آن تنگ شد جای آوردگاه
چنان خون همی رفت بر کوه و دشت   کز آن آسیاها به خون بر بگشت
چو ارجاسپ آن دید کامدش پیش   ابا نامداران و مردان خویش

 

گو گردکش نیزه اندر نهاد   بر آن گردگیران یبغونژاد
همی دوختشان سینه‌ها باز پشت   چنان تا همه سرکشان را بکشت
چو دانست خاقان که ماندند بس   نیارد شدن پیش او هیچ کس
سپه جنب جنبان شد و کار گشت   همی بود تا روز اندر گذشت
همانگاه اندر گریغ اوفتاد   بشد رویش اندر بیابان نهاد
پس اندر نهادند ایرانیان   بدان بی مره لشکر چینیان
بکشتند زیشان به هر سو بسی   نبخشودشان ای شگفتی کسی


:: موضوعات مرتبط: چو باز آورید آن گرانمایه کین، ،
:: برچسب‌ها: چو باز آورید آن گرانمایه کین,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 9:5


چو ترکان بدیدندکار جاسب رفت

چو ترکان بدیدند کار جاسپ رفت




چو ترکان بدیدند کار جاسپ رفت   همی آید از هر سوی تیغ تفت
همه سرکشانشان پیاده شدند   به پیش گو اسفندیار آمدند
کمانهای چاچی بینداختند   قبای نبردی برون آختند
به زاریش گفتند گر شهریار   دهد بندگان را به جان زینهار
به دین اندر آییم و خواهش کنیم   همه آذران را نیایش کنیم
ازیشان چو بشنید اسفندیار   به جان و به تن دادشان زینهار
بر آن لشکر فرخ آواز داد   گو نامبردار فرخ نژاد
که ای نامداران ایرانیان   بگردید زین لشکر چینیان
کنون کاین سپاه عدو گشت پست   ازین سهم و کشتن بدارید دست
که بس زاروارند و بیچاره‌وار   دهید این سگان را بجان زینهار
بدارید دست از گرفتن کنون   مبندید کس را مریزید خون
متازید و این کشتگان مسپرید   بگردید و این خستگان بشمرید
مگیریدشان بهر جان زریر   بر اسپان جنگی مپایید دیر
چو لشکر شنیدند آواز اوی   شدند از بر خستگان باز او (ی)
به لشکر گه خود فرود آمدند   به پیروز گشتن تبیره زدند

 

همه شب نخفتند ز آن خرمی   که پیروزیی بودشان رستمی
چو اندر شکست آن شب تیره‌گون   به دشت و بیابان فرو خورد خون
کی نامور با سران سپاه   بیامد به دیدار آن رزمگاه
همی گرد آن کشتگان بربگشت   کرا دید بگریست و اندر گذشت
برادرش را دید کشته بزار   به آوردگاهی برافگنده خوار
چو او را چنان زار و کشته بدید   همه جامه‌ی خسروی بر درید
فرود آمد از شولک خوبرنگ   به ریش خود اندر زده هر دو چنگ
همی گفت کای شاه گردان بلخ   همه زندگانی ما کرده تلخ
دریغا سوارا شها خسروا   نبرده دلیرا گزیده گوا
ستون منا پرده‌ی کشورا   چراغ جهان افسر لشکرا
فرودآمد و برگرفتش ز خاک   به دست خودش روی بسترد پاک
به تابوت زرینش اندر نهاد   تو گفتی زریر از بنه خود نزاد
کیان زادگان و جوانان خویش   به تابوتها در نهادند پیش
بفرمود تا کشتگان بشمرند   کسی را که خستست بیرون برند
بگردید بر گرد آن رزمگاه   به کوه و بیابان و بر دشت و راه

 

از ایرانیان کشته بد سی‌هزار   از آن هفتصد سرکش و نامدار
هزار و چل از نامور خسته بود   که از پای پیلان بدر جسته بود
وزان دیگران کشته بد صدهزار   هزار و صد و شست و سه نامدار
ز خسته بدی سه هزار و دویست   برین جای برتا توانی مه‌ایست


:: موضوعات مرتبط: فردوسی، به نام خداوند جان و خرد ، زندگی نامه فردوسی شاعر نامدار ایران، چو ترکان بدیدندکار جاسب رفت، ،
:: برچسب‌ها: چو ترکان بدیدندکار جاسب رفت,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 9:3


زندگی نامه فردوسی شاعر نامدار ایران

 

زندگی نامه فردوسی,بیوگرافی فردوسی,زندگی نامه ابوالقاسم فردوسی

زندگی نامه فردوسی شاعر بزرگ ایرانی

 

زندگی نامه فردوسی

بر پایهٔ دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای پاژ در شهرستان توس در خراسان دیده به جهان گشود. نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را در بن‌مایه‌های کهن‌تر «حسن» نیز نوشته‌اند. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد .

 

چنان كه مي دانيم "دهقانان" يك طبقه از مالكان بودند كه در دوره ي ساسانيان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي) در ايران زندگي مي كردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند و صاحب نوعي "اشرافيت ارضي" بودند.

 

زندگانی آنان در كاخهايي كه در اراضي خود داشتند مي گذشت. آنها به وسيله ي "روستاييان" از آن اراضي بهره برداري می نمودند و در جمع آوري ماليات اراضي با دولت ساساني و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همكاري داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدريج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضييقات گوناگون از بين رفتند.

 

همانطور که در زندگی نامه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم‌ زمان با گونه‌ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سدهٔ سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سدهٔ چهارم رسید و گرانیگاه آن خراسان و سرزمین‌های فرارود بود.

 

در درازنای همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بینندهٔ کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو  سخت‌گام همان راه شد.

 

زندگی نامه فردوسی- دوران کودکی و نوجوانی
درباره دوران کودکی و جوانی فردوسی نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بن‌مایه‌های کهن جز افسانه و خیال‌بافی چیزی به چشم می‌خورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی - فرهنگی شاهنامه، می‌توان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری در سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایهٔ کلانی اندوخته که بعدها دست‌ مایهٔ او در سرایش شاهنامه شده‌ است. هم‌چنین از شاهنامه و زندگی نامه فردوسی این گونه برداشت کرده‌اند که فردوسی با زبان عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است.

 

بیوگرافی فردوسی,زندگی نامه فردوسی،شاهنامه

بیوگرافی و زندگی نامه فردوسی سراینده کتاب شاهنامه

 

سروده‌های فردوسی

کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایهٔ شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند اما با مطالعه زندگی نامه فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ است و چه بسا سرودن داستان های شاهنامه را در همان زمان و بر پایهٔ داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است. از میان داستان های شاهنامه که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.

 

فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامه سرودهٔ او (که به زمانهٔ زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بن‌مایهٔ دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد. فردوسی در این سفر «شاهنامهٔ ابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.

 

زندگی نامه فردوسی-سُرایش شاهنامه

شاهنامه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ نوشتار ابومنصوری در حدود سال۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:

 

 سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد                             به ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار            به نام جهان داور کردگار

 

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:

 

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک               همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار                  به نام جهان داور کردگار

 

فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است.

 

زندگی نامه فردوسی,بیوگرافی فردوسی,آرامگاه فردوسی

آرامگاه فردوسی در شهر توس

 

درگذشت و آرامگاه فردوسی
محمد امین ریاحی، با درنگریستن در زندگی نامه فردوسی و گفته‌های وی از سن و ناتوانی خود، این گونه نتیجه‌ گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایست پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.



:: موضوعات مرتبط: فردوسی، زندگی نامه فردوسی شاعر نامدار ایران، ،
:: برچسب‌ها: زندگی نامه فردوسی شاعر نامدار ایران,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 9:0


نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

بخشی از کتاب که نویسنده در مورد دوران کودکی خود نوشته است را با هم می‌خوانیم:
«وقتی به دنیا آمدم، پدرم که در اتاق زایمان حضور داشت، از دیدنم بدحال شد و بیرون رفت. پزشکان و پرستاران شوکه شده بودند و به سرعت مرا از مادرم دور کردند. مادرم که پرستار همان بیمارستان بود، متوجه شد که اتفاق بدی افتاده است. پرسید چه شده؟ بچه مرا کجا بردید؟ راستش را بگویید؟ کسی توان نداشت ماجرا را به مادرم بگوید. واقعیت این بود که من بدون دو دست و بدون دو پا به دنیا آمدم، فقط یک تنه بودم.


سونوگرافی‌های دوران بارداری مادرم هیچ‌وقت نشان نداده بود که من چنین شرایطی دارم. تصور کنید که زوج جوانی منتظر به دنیا آمدن فرزندی سالم هستند اما یک‌باره با این شرایط مواجه می‌شوند پرستاران تصمیم گرفتند مرا به مادرم نشان دهند. مادرم وقتی مرادید، حیرت‌زده شد، جیغ کشید و گفت این را از جلوی چشمانم دور کنید.


وقتی به دنیا آمدم هیچ کس مرا بغل نکرد. مدت زمانی طول کشید تا پدرم بر احساس شوک اولیه‌اش غلبه کند و مرا مهربان‌تر نگاه کند. مادرم افسرده شده بود اما بالاخره حس مادری بر احساسات اولیه او هم غلبه کرد و مرا پذیرفت. از وقتی پا به این جهان گذاشته بودم، یک دنیا غم، مشکل، سؤال، اضطراب و اندوه را برای والدینم آوردم: عاقبت این بچه چه می‌شود؟ از کجا زندگی‌اش را تأمین کند؟ شغل؟ تحصیلات؟ آینده؟ همه چیز در مورد من در هاله ابهام قرار داشت؛ و البته شاید به نوعی واضح بود: هیچ آینده‌ای در انتظارم نبود.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

 پدر و مادرم در سال‌های اولیه زندگی‌ام تصمیم داشتند مرا به خانواده‌ای دیگر بسپارند. پدربزرگ و مادربزرگم در فهرست اولین افراد برای بزرگ کردن من قرار داشتند اما نهایتاً والدینم از این تصمیم منصرف شدند. مسلماً من هرچه بزرگ‌تر می‌شدم، جای بیشتری در دل آن‌ها باز می‌کردم. دیگر به سادگی نمی‌توانستند مهر مرا از دلشان بیرون کنند.


من کم‌کم بزرگ می‌شدم و نگرانی مادر و پدرم در مورد سرنوشتم، با من بزرگ‌تر می‌شد. تا وقتی خردسال بودم، هنوز متوجه تفاوت میان خودم و دیگران نمی‌شدم؛ اما از وقتی به مدرسه رفتم، واقعیت تلخ معلولیتم را بیشتر از هر زمانی احساس کردم. کسی جرئت نمی‌کرد به پسری نزدیک شود که روی ویلچر نشسته بود، دست و پا نداشت و فقط با دو انگشت کوچک که به جای پای چپ روییده بود، مداد را به دست می‌گرفت. کسی با من حرف نمی‌زد.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

زنگ ناهار تک‌وتنها بودم. بچه‌ها مسخره‌ام می‌کردند. به من می‌گفتند «موجود فضایی» یا صفت‌های دیگری به من می‌دادند که مرا در هم می‌شکست. کم‌کم فهمیدم که خودم باید با آن‌ها سر صحبت را باز کنم. گاهی در راهروهای مدرسه با بچه‌ها حرف می‌زدم. تمام تلاشم این بود که به ایشان نشان بدهم که در درون، یکی هستم عین آن‌ها، یک آدمیزاد، با همان احساس‌ها و نیازها و فقط بیرونم متفاوت است و من تقصیری ندارم.

 

سال‌های کودکی‌ام در رنج می‌گذشت. شب‌های زیادی به درگاه خدا التماس می‌کردم، گریه می‌کردم که معجزه کند و یک دست، فقط یک دست به من بدهد. هر صبح وقتی بیدار می‌شدم، به شانه‌ام نگاه می‌کردم ببینم آیا بازویی جوانه زده است؟ اما هیچ خبری نبود! هر صبح افسرده‌تر، ناراحت تر و ناامیدتر روز را آغاز می‌کردم و شب‌ها دوباره دعا و مناجات را از سر می‌گرفتم به امید یک معجزه.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

کم‌کم این اندیشه در ذهنم جان گرفت که شاید خداوند از خلقت من هدفی داشته است. والدینم نیز که افرادی مذهبی هستند، به مرور زمان به این باور رسیده بودند و می‌گفتند حتماً هدفی در آفرینش تو هست. از وقتی این فکر در من جوانه زد، دیگر منتظر جوانه زدن دست و پایم نشدم. تلاش کردم هدف از آفرینشم را پیدا کنم و سرانجام آن را پیدا کردم. من معجزه‌ای را که از خداوند طلب می‌کردم، خودم در زندگی‌ام رقم زدم.»



:: موضوعات مرتبط: زندگی‌نامه نیک وی آچیچ (مرد بدون دست و پا) + عکس، ،
:: برچسب‌ها: نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ ,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 8:54


زندگی‌نامه نیک وی آچیچ (مرد بدون دست و پا) + عکس

زندگی‌نامه نیک وی آچیچ (مرد بدون دست و پا) + عکس
برای یک لحظه چشمانتان را ببندید و فکر کنید هیچ دستی ندارید. نمی‌توانید چیزی را با انگشتانتان لمس کنید یا با دوستانتان دست دوستی بدهید و یا حتی مادرتان را در آغوش بگیرید. حال تصور کنید هیچ پایی برای راه رفتن ندارید. نمی‌توانید با دوستانتان پیاده‌روی کنید. دوچرخه‌سواری کنید یا پا به پای فرزندتان بدوید. هر کدام از این شرایط بسیار دشوارند؛ اما همیشه شرایط بدتری هم وجود دارد، فقط کافی است یک لحظه به این فکر کنید که نه دست دارید و نه پا! حتی فکر کردن به این موضوع تن آدم را به لرزه می‌اندازد.

 

 نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ  

نیک وی آچیچ (Nick Vujicic) از معدود افرادی است که به دلیل سندروم تترا آملیا، بدون دست و پا به دنیا آمد و در زندگی محدودیت‌های زیادی داشته است، اما توانسته با این محدودیت‌ها کنار بیاید و حتی از بسیاری افراد سالم نیز موفق‌تر باشد.

 

نیک در سال 1982 در استرالیا به دنیا آمد. در آن زمان به دلیل نبود امکانات تصویربرداری از جنین هیچ کس از وضعیت نیک خبر نداشت. می‌توانید شوک بزرگی که پدر و مادر نیک در هنگام تولد او را داشته‌اند را تصور کنید؛ اما کسی حتی نمی‌توانست تصور کند که این کودک زیبای معلول با این همه ناتوانی روزی به یکی از موفق‌ترین افراد جهان تبدیل شود و بتواند به جایی برسد که به افراد سالم درس امید و روش زندگی آموزش دهد. او از اولین افرادی بود که پس از حذف قانون ممنوعیت ورود افراد معلول حرکتی به مدارس معمولی، مانند دیگر کودکان سالم به ادامه تحصیل پرداخت.

 

اما در سن 8 سالگی به دلیل تمسخرهای شدید همکلاسی‌هایش دچار افسردگی شد و اقدام به خودکشی کرد. این هیجان احساسی باعث شد تا تصمیم بگیرد خود را در آب غرق کند اما خودش می‌گوید به دلیل علاقه به پدر و مادرش از این کار منصرف شده است.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

 

کودکی نیک وی آچیج
او با تلاش بسیار زیاد و به کمک مادرش یاد گرفت با دو انگشتی که در انتهای اندامی مانند پا در سمت چپ پائین‌تنه‌اش وجود دارد، بنویسد. همچنین کارهای روزانه دیگری مانند نوشیدن آب با لیوان، تایپ، پرتاب توپ بیس‌بال و ... را آموخت.
در دبیرستان به عنوان رهبر گروه برای موسسه خیریه اعانه جمع می‌کرد و در سن 17 سالگی موسسه خود با عنوان «زندگی بدون دست و پا» را به منظور امید دادن به افراد افسرده و ناتوان تأسیس کرد. نیک وی آچیچ جوان در سن 21 سالگی از دانشگاه گریفیت با دو مدرک لیسانس در رشته‌های حسابداری و برنامه‌ریزی مالی فارغ‌التحصیل گردید.

 

او با ادامه فعالیت‌های خود در نهایت تبدیل به شخصی شد که سخنرانی‌هایش برای میلیون‌ها شنونده در سراسر جهان امید به زندگی و انگیزه به ارمغان می‌آورد. نیک وی آچیچ سخنران انگیزشی و مدیر سازمان غیرانتفاعی زندگی بی‌حدومرز است. او اکنون در جنوب کالیفرنیا زندگی می‌کند
از دیگر مهارت‌های او شنا، موج‌سواری و بازی گلف است.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ
او کتاب « زندگی بی‌حد و مرز» را در شرح زندگی خود به نگارش در آورده است.

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ
این کتاب در ۱۲ فصل نوشته‌شده و گوشه گوشه آن نشان‌دهنده روحیه و انگیزه یکی از عجیب‌ترین انسان‌هایی است که امروز در جوانی به سر می‌برد و با نیرویی روانی و انگیزشی، به دیگران روحیه و امید می‌بخشد.
«زندگی بی‌حدومرز» با عنوان فرعی حکایت الهام‌بخش یک زندگی خوب و بامزه نوشته نیک وی آچیچ  روانه بازار نشر شده است. کتابی خاص که به شرح زندگی و موفقیت‌های انسانی خاص اختصاص دارد که با وجود محدودیت‌ها و نقص‌های جسمی، به پیشرفت‌های خیره‌کننده دست یافته است. او درباره خودش می‌نویسد: «من بدون دست و پا به دنیا آمدم. اما هرگز در حصار شرایط خود نماندم. من به سراسر دنیا سفر می‌کنم و به میلیون‌ها نفر الهام می‌بخشم تا با ایمان، امید، عشق و شجاعت خویش بر ناملایمات زندگی چیره شوند و به آرزوهای خود برسند.»

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ

نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب آورده است: «من ایمان دارم که زندگیم حد و مرزی ندارد. دلم می خواهد تو نیز، صرف نظر از دشواری های زندگیت، چنین احساسی داشته باشی. ما همسفریم. در آغاز سفرمان، لطفا قدری درنگ کن و درباره تمامی محدودیت هایی فکر کن که بر زندگی خویش تحمیل کرده ای و یا به دیگران اجازه داده ای بر زندگیت تحمیل کنند. اکنون به این بیندیش که رهایی از این محدودیت ها چه حس و حالی دارد. زندگی تو چگونه می بود اگر همه چیز برایت ممکن می شد؟»

 

نیک وی آچیچ, زندگی‌نامه نیک وی آچیچ, بیوگرافی نیک وی آچیچ



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: زندگی‌نامه نیک وی آچیچ (مرد بدون دست و پا) + عکس,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 8:41


هفت عجایب جهان

    

با عجایب هفتگانه جدید جهان آشنا شوید

                         

مجسمه مسیح رهایی بخش در ریو

 

مسجد مسیح رهایی بخش,عجایب هفتگانه جهان

مجسمه مسیح رهایی بخش در ریو یکی از عجایب هفتگانه جدید جهان می باشد

 

این مجسمه که در یکی از بالاترین نقاط شهر ریو، در ارتفاع 700 متری با 30 متر بلندی ساخته شده  است. ساخت این مجسمه در سال 1921 آغاز شد و تا سال 1931 ادامه داشت، هزینه آن در آن زمان 250 هزار دلار بود که معادل 3.5 میلیون دلار امروزی است. این مجسمه که بیش از هزار تن وزن دارد در روز و شب از هر نقطه ای در شهر قابل مشاهده است.


ال کاستیلو در چیچن ایتزا

 

ال کاستیلو,عجایب هفتگانه جدید

ال کاستیلو در چیچن ایتزا از عجایب هفتگانه جدید دنیا

 
در مرکز منطقه یوکاتان در مکزیک، چیچن ایتزا یک ساختمان فوق العاده قدیمی است که در سال های 600 قبل از میلاد ساخته شده است. این بنا جمعا 365 پله دارد، دقیقا به اندازه تعداد روزهای هر سال. این معبد در زمان حمله اسپانیا به صورت متروک رها شد و تا مدت ها به صورت متروک باقی ماند. چیچن ایتزا این روزها با طرح های باز سازی ظاهری دوباره زیبا به خود گرفته است.


ماچو پیچو در آندس، پرو

 

ماچو پیچو,عجایب هفت گانه جهان

ماچو پیچو معروف به اینکا توسط یک باستان شناس کشف شد

 این مخروبه معروف "اینکا" در سال 1911 توسط یک باستان شناس کشف شد. ماچو پیچو که در میان کوه های متعددی قرار دارد در ارتفاع 2430 متری از سطح دریا قرار گرفته است. این شهر شامل 150 خانه، معبد، انبار و ... است و در اطرافش به اندازه ای زمین کشاورزی دارد که می توان کل جمعیت روستا را به راحتی تامین کرد. هدف از ساخت این مکان ایجاد یک پناهگاه امن برای افراد محلی بوده است اما پس از حمله اسپانیا و ستخیر مناطق این شهر نیز به صورت کامل رها شد.

 

شهر تاریخی پترا در اردن

 

شهر تاریخی پترا,عجایب هفت گانه دنیا

شهر تاریخی پترا در اردن به عنوان جواهر اردن محسوب میشود و جز عجایب هفتگانه جدید دنیا به حساب می اید

 این شهر که در نوع خود بی نظیر است در تپه های قرمز رنگ پترا ساخته شده و به عنوان جواهر اردن محسوب می شود. قدمت پترا در حدود 2000 هزار سال تخمین زده شده است و تا سال 1812 از دید جهان غرب مخفی بود. پترا در حال حاضر پربازدید ترین مکان توریستی اردن استو سازمان یونسکو نیز آن را به عنوان یکی از مهم ترین آثار ساخته شده توسط بشریت معرفی کرده است.


کولوسئوم در رم

 

کولوسئوم در رم,عجایب هفتگانه دنیا

کالاسئوم جالب ترین ساختمان بنا شده توسط امپراطوری رم است

 این بنا که در سال 72 بعد از میلاد ساختش آغاز شد جالب ترین ساختمان بنا شده توسط امپراطوری رم است. کولوسئوم در ابتدا به منظور تماشای مسابقات میان حیوان ها ساخته شد و سپس برای نبرد میان گلادیاتورها استفاده شد. این ساختمان عظیم ظرفیت 50 هزار نفر را دارد و هزینه ساخت آن به پول امروزی در حدود 1 میلیارد دلار است.


تاج محل در هندوستان

 

عجایب,عجایب 7 گانه جهان,عجایب هفت‌گانه دنیا

(تاج محل با ارزش ترین ساختمان ساخته شده در هند و جز عجایب هفتگانه جهان)

 تاج محل با ارزش ترین ساختمان ساخته شده در هند است که توسط پنجمین امپراطور مغول به یاد همسر فوت شده اش بنا شد. ساخت این بنا در سال 1642 آغاز شد و 22 سال زمان برد. در عملیات ساخت تاج محل از بیش از 20 هزار کارگر و هزار فیل استفاده شد. گفته شده که امپراطور مغول پس از پایان ساخت این بنا دستور داد تا دست معمار را قطع کنند تا دیگر هیچ وقت بنایی بهتر از این مکان نسازد. هزینه ساخت تاج محل با پول امروزی در حدود 1 میلیارد دلار است.


دیوار بزرگ چین

 

عجایب,عجایب 7 گانه جهان,عجایب هفت‌گانه دنیا

(دیوار بزرگ چین از عجایب هفتگانه جدید دنیا  و یکی از بهترین بناهای ساخته شده توسط بشریت)

 یکی از بهترین بناهای ساخته شده توسط بشریت، در حدود 2 هزار سال زمان صرف ساخت این مکان شد. جالب است که بدانید هدف از ساخت این دیوار محافظت از چین در برابر حمله مغول ها بود که در نهایت باعث ضعف بیشتر دولت چین شد. گفته شده که اگر قرار باشد چنین بنایی امروزه ساخته شود هزینه آن در حدود 260 میلیارد دلار خواهد بود.  در ساخت دیوار چین امپراطوران مردم را به اجبار به کار می گرفتند که در نهایت باعث کشته شدن افراد بسیار در زمان ساخت دیوار شدند.دیوار چین از عجایب هفت گانه قدیمی به شمار می رود.



:: موضوعات مرتبط: عجایب هفت گانه، ،
:: برچسب‌ها: هفت عجایب جهان,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 8:31


علت سوزش چشم

 
یک متخصص جراحی پلاستیک چشم درباره درمان آلرژی چشمی اظهار داشت: همیشه پیش گیری…

آلرژی یعنی این که بدن نسبت به برخی از عوامل خارجی واکنش بیش از حد نشان دهد. در حالت معمولی وقتی بدن در شرایط خاصی قرار می گیرد ممکن است پوست، بافت های مخاطی، بینی و چشم به عوامل محرک آن محیط واکنش نشان دهند که این امری طبیعی است، اما گاهی اوقات این واکنش بدن به آن عوامل خارجی از حد طبیعی بیشتر است که به آن افزایش حساسیت گفته می شود لذا در واقع آلرژی واکنش افزایش حساسیتی نسبت به عوامل محرک خارجی است. آلرژی دارای طیف وسیعی است و از خفیف شروع می شود و تا شکل شدید آن که به شکل آسم است ادامه پیدا می کند. آلرژی می تواند به شکل تحریکات و حساسیت های پوستی مانند قرمزی، خارش، سوزش، تغییر رنگ پوست، حتی کهیر تظاهر کند.

در آلرژی چشمی، چشم دچار قرمزی، خارش، سوزش و ریزش اشک می شود که باید آن ها را جدی گرفت. در چشم ملتحمه چشم در تماس مستقیم با مواد حساسیت زای موجود در هوا قرار می گیرد.

در ملتحمه تعداد زیادی رگ، سلول های ایمنی و مواد دفاعی وجود دارد که باعث حفاظت لایه های داخلی تر کره چشم در برابر عفونت ها و عوامل خارجی می شود. هرگاه کنترل طبیعی این واکنش های دفاعی به هم بخورد واکنش های حساسیتی ایجاد می شود لذا چشم ها به شدت می خارد، پلک ها متورم و سنگین می شوند و ممکن است به نور هم حساسیت ایجاد شود.

دکتر میرمسعود سعیدی حسینی درباره آلرژی چشمی در گفت وگو با خراسان تصریح کرد: هنگامی که ذرات معلق در هوا پخش می شوند، در حالت معمولی چشم همه افراد قرمز می شود اما اگر چشم قدری بیشتر از حالت طبیعی واکنش نشان دهد این حالت آلرژی چشمی است. حال ممکن است در مرحله ای فرد هیچ گونه واکنش آلرژی نداشته باشد یا ممکن است در ابتدای طیف آلرژی باشد. لذا این افراد علاوه بر خارش و سوزش در بافت های مخاطی آبریزش بینی دارند و به دفعات زیاد عطسه می کنند، حتی ممکن است این افزایش حساسیت، پوست را هم درگیر کند و اختلالات تنفسی مانند آسم را ایجاد کند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است آلرژی چشمی هم منجر به ایجاد آسم شود اظهارداشت: آلرژی چشمی منجر به آسم نمی شود اما ممکن است فردی که در ابتدای طیف واکنش های آلرژی زاست دچار آلرژی چشمی شود اما هیچ وقت آلرژی تنفسی پیدا نکند. به عبارت دیگر اگرچه آلرژی چشمی در ابتدای واکنش آلرژیک است اما ممکن است این عوامل محرک یا همان آلرژن ها برای هر فردی متفاوت باشد و هر فرد نسبت به یک ماده خاص حساسیت داشته باشد و عوامل محرک برای همه افراد یکسان نباشد.

وی ادامه داد: برای بسیاری از بیماران این سوال پیش می آید آیا می توان عامل حساسیت زا را از بین برد تا بدن نسبت به آن واکنش نشان ندهد، جواب این سوال این است که خیر، تا زمانی که عامل محرک خارجی وجود داشته باشد می تواند روی چشم اثر بگذارد و علائم بالینی در فرد تظاهر کند. از طرفی چون نمی توانیم عامل محرک را در محیط حذف کنیم لذا به طور کامل نمی توانیم از ابتلاء به این بیماری پیش گیری کنیم اما می توانیم تا حدودی با عوامل ایجاد آلرژی چشمی مقابله کنیم.استفاده از عینک آفتابی یکی از مواردی است که به کمک آن می توان تا حدودی از تماس مستقیم عوامل محرک با چشم جلوگیری کرد.

 

ضو هیئت علمی دانشگاه آزاد درباره علت ایجاد واکنش بدن به عوامل محرک اظهار داشت: سلول هایی در داخل عروق خونی وجود دارند که در شرایط خاص مانند وجود عوامل محرک در محیط تحریک می شوند. این سلول ها پس از تحریک شدن، آزاد و از عروق خونی بدن خارج می شوند. خارج شدن این سلول ها از عروق خونی سبب ایجاد واکنش های آلرژی زا می شود که به صورت خارش، قرمزی و سوزش در بدن تظاهر می کند.

هنگامی که این سلول ها در پوست آزاد شوند پوست دچار کهیر و هنگامی که در ناحیه تنفسی آزاد شوند به صورت آسم پدیدار می شود. دکتر سعیدی درباره این باور عمومی که اگر جایی از بدن دچار خارش شد نباید آن جا را خاراند چون خارش آن بیشتر می شود گفت: این باور مبنای علمی دارد و واقعا نباید این کار را انجام داد زیرا یکی از علامت های بارز آلرژی، خارش است و وقتی نقطه ای از بدن که احساس خارش در آن جا وجود دارد خارانده می شود موجب می شود که عروق خونی گشادتر و تعداد بیشتری از سلول های عروق خونی که در بالا ذکر شد آزاد می شود وقتی هم که تعداد بیشتری از این سلول ها آزاد شود فرآیند خارش تشدید می شود.

این فوق تخصص جراحی پلاستیک چشم ادامه داد: آماری در زمینه مبتلایان به آلرژی ها وجود ندارد اما تعداد این مبتلایان بسیار زیاد است افرادی هم که زمینه آلرژی دارند بیشتر در معرض خطر هستند و واکنش آلرژی چشمی در این افراد بیشتر است.

وی عوامل محرک آلرژی چشمی را به ۲ عامل فیزیکی و شیمیایی تقسیم بندی کرد و گفت: از عوامل شیمیایی می توان به ذرات معلق پراکنده در محیط کارخانه ها و یا ذرات آلوده کننده هوا اشاره کرد که سبب تحریک چشم ها و مخاط می شود. عوامل فیزیکی هم عواملی مانند گرده گل ها و گیاهان، ذرات خاک، مو، کرک و پر حیوانات هستند که ممکن است یک چشم را و یا هر دو چشم را درگیر کنند.

ممکن است آلرژی از دوران کودکی شروع شود اما زمان اوج ابتلا به آلرژی در دوران نوجوانی و جوانی است که بدن بیشترین شدت واکنش آلرژی را دارد و سپس در سن میانسالی خودبه خود کاهش پیدا می کند.

این متخصص جراحی پلاستیک چشم درباره درمان آلرژی چشمی اظهار داشت: همیشه پیش گیری آسان تر از درمان است اما چون نمی توانیم عوامل حساسیت زا را از محیط حذف کنیم می توانیم با استفاده از عینک آفتابی تا حدودی از ورود عوامل محرک به چشم جلوگیری کنیم. در صورت شدت بیماری نیز می توان با مراجعه به پزشک متخصص چشم و طبق نظر ایشان داروهایی را استفاده کرد که پاسخ بدن به عوامل محرک را کاهش داد.

در صورتی که آلرژی چشمی درمان نشود فرد دچار مشکل و ناراحتی می شود و کیفیت زندگی وی پایین می آید ضمن این که در صورت خاراندن چشم، ممکن است عوامل عفونی و آلودگی نیز وارد چشم شود و مشکلات بیشتری را برای بیمار ایجاد کند. اگرچه آلرژی معمولا روی دید افراد تاثیر ندارد اما در حال حاضر در مقالات جدید عنوان شده است افرادی که در سن اوج ابتلا به آلرژی چشمی هستند ممکن است در اثر خاراندن چشم دچار قوز قرنیه چشم نیز شوند.



:: موضوعات مرتبط: علت سوزش چشم، ،
:: برچسب‌ها: علت سوزش چشم,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 1:25


علت سوزش چشم



:: موضوعات مرتبط: سلامت، ،
:: برچسب‌ها: علت سوزش چشم,

نوشته شده توسط ROZBEH در پنج شنبه 28 خرداد 1394

و ساعت 1:14



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by rozbeh2 ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید




زندگی نامه بزرگان
زندگی نامه شهید همت
زندگی نامه آلبرت اینشتین
زندگی نامه کورش
زندگی نامه شهید دکتر چمران
زندگی نامه الکساندر فلمینگ کاشف پنى سیلین
زندگی نامه حافظ شیرازی
زندگی نامه ابوعلی سینا
زندگی نامه ارنست رادرفورد فیزیکدان نیوزیلندی‌
زندگی نامه الکساندر گراهام بل
زندگی‌نامه نیک وی آچیچ (مرد بدون دست و پا) + عکس
نیما یوشیج
زندگی نامه هلن کلر
سلامت
خواص میوه ها
چند تمرین ساده برای تقویت مغز
بخوابید تا آلزایمر نگیرید
چطور میتوان بعد از سن ۲۵ سال افزایش قد داشت؟
گودی کمر و تمرینات ورزشی برای برطرف کردن آن
میوه را در این ساعت بخورید تا لاغر شوید!
راه ساده و مؤثر برای کاهش وزن
چه افرادی دچار کمبود ویتامین D می شوند؟
ده عامل اصلی ایجاد حساسیت را بشناسید
ترکیب میوه و سبزی می تواند از علایم آلزایمر پیشگیری کند
10 فایده این چای خوش طعم برای پوست و مو
با آویشن به جنگ جوش هایتان بروید!
با فواید روغن زیتون آشنا شوید
درمان حساسیت به بادام زمینی
کاهو قدیمی ترین سبزی دنیا!
گیاه لاغری را بشناسید !!!
گیاهان تلخ اما با خاصیت درمانی
آیا می دانید گیاه ریواس باعث تصفیه خون می‌شود؟
چای سبز برای چه کسانی ممنوع است!
با گرفتگی گوش به هنگام مسافرت با هواپیما چه کنیم؟
خواص سيب
11 دلیل برای خوردن روزی 1 سیب
خواص شگفت انگیز خرمالو، زالزالک، ازگیل و ...
16 ماده‌ی غذایی پاییزی برای لاغری
نکاتی چند در مورد جوش صورت
ماسک سیب‏زمینی
علت سوزش چشم
جدول ویتامین ها
آب این میوه خون ساز و باز کننده رنگ صورت
پوست سیب زمینی و خواص آن
با این روش بسیار جالب لاغر شوید
چگونه بدن از مواد غذایی بهترین بهره را ببرد؟
واقعا به کدام ویتامین ها نیاز داریم؟
بدن همیشه به شما هشدار میدهد چیزی در درونتان درست کار نمی کند
این ها را بخورید تا جوش نزنید
چطور جذب کلسیم را افزایش دهیم؟
این غذاها آهن بدنتان را تامین می کند
آیا می دانستید این غذا ها را اشتباه مصرف می کردید؟
ماسک های زیبایی و درمانی با سفیده تخم مرغ!
پوستی سفت و درخشان با ماسک یخ!
سیب‌زمینی سرخ‌کرده و حافظه مردان
خواص غذائی و داروئی سیب زمینی
خواص شگفت‌انگيز سيب زمينی سرخ شده
چین و چروک اطراف چشم را با سیب زمینی از بین ببرید
از این به بعد سیب‌زمینی را با پوست بخورید
انگور: درمانی طبیعی برای این عضو بدن
جایگزینی بسیار خوشمزه به جای سیب زمینی سرخ کرده!
4 دلیل خوب برای خوردن سیب زمینی سرخ کرده
۱۴ راه برای خرد کردن پیاز بدون اشک‌ ریختن
4 دلیل خوب برای خوردن سیب زمینی سرخ کرده
آثار جوش صورت را با این ماسک از بین ببرید!
طرز تهیه ماسک ضدجوش و روشن کننده صورت !
شیوه هایی برای کمتر غذا خوردن بدون گرسنگی
شیر، نرم کننده طبیعی موهای شما!
دانستنیها
دانستنیها-2
دانستنیها-3
دانستنی های علمی
چه عاملی باعث کج شدن برج معروف پیزا شده است؟
فهرست رشته های معرفی شده ی رشته ی تجربی
پرورش ماهی قزل آلا
درباره یوزپلنگ
عجایب هفت گانه
۱۴ راه برای خرد کردن پیاز بدون اشک‌ ریختن
دلیل برتری شب قدر از هزار ماه
روزی مؤمنان از کجا می آید؟
داستان
شهید گمنام
سربازان عاشق
نوه عزیزم
داستان جالب جعبه خالی
داستان آموزنده اسب
داستان زیبای دلقک
جایزه
بازسازی مجدد دنیا
خنده دار
جوک
آشبزی
ماهی قزل آلا را اینگونه درست کنید تا لاغر شوید!
طرز تهیه كشك و بادمجان رژيمى
طرز تهیه کباب کوبیده سیخی
طرز تهیه ماکارونی هویج و پنیر
سوپ ضد سرماخوردگی
فردوسی
به نام خداوند جان و خرد
زندگی نامه فردوسی شاعر نامدار ایران
چو ترکان بدیدندکار جاسب رفت
چو باز آورید آن گرانمایه کین
بازی آنلاین
بازی اکشن آنلاین
آموزش
چگونه ظرفیت هوش خود را افزایش دهیم؟
داستان های واقعی و عبرت انگیز
دریا مسیر پیشرفت
زیردریایی چگونه کار می‌کند؟
سپاه پاسداران چگونه خلیج فارس را برای آمریکایی‌‌ها جهنم می‌‌کند؟
ابتکاری جدید در تهیه ی آب شیرین از آب دریاها
ایران دومین غول حفاری خاورمیانه را راهی خزر می‌کند
تاریخ جغرافیا / همه چیز درباره دریای مازندران
همه چیز درباره نظام حقوقی دریای خزر
همه چیز در مورد خاویار
افتتاح بزرگ‌ترین نیروگاه خورشیدی فراساحلی در ژاپن
توسعه آب شیرین کن خورشیدی ارزان قیمت توسط یک تیم اروپایی
تهیه آب شیرین از آب دریا
تصفیه آب صنعتی و دریایی
دستگاه های آب شیرین کن مخصوص آب دریا
یک نسخه برای مشکل کم آبی ‌کشور: شیرین کردن آب دریا
چگونه بعضی موجودات آب دریا را شیرین می کنند؟
آشنایی با دریاها
چگونه آب شور را شیرین کنیم
تولید برق از آب دریا بدون استفاده از ژنواتور
اخلاقی
چگونه خود را کنترل داریم؟
راه کنترل خشم مردان را بشناسید
روشهایی برای ترغیب نوجوانان به نماز
برای استجابت دعا
یک آیه قرآن بخوانیم
تأکید اسلام بر رعایت حقوق فرزندان
راه های مبارزه با نگرانی
آتشی که آرامش را از بین می برد
راه رهایی از فکر گناه
مجرمان را چگونه وارد دوزخ مى كنند؟
داستان کوتاه
داستان کوتاه دزدیدن جوانمردی
داستان پند دار و زیبای قدرت دعا کردن
داستان کوتاه انعکاس
داستان کوتاه خدایا شکر
داستان کوتاه معجون آرامش
داستان از حرف تا عمل
داستان کوتاه ادعای خدایی / دیدار فرعون و ابلیس
داستان جالب و طنز کار مشاوران
داستان کوتاه دلیل قانع کننده
داستان کوتاه خرید معجزه
داستان های کوتاه ، داستان کوتاه فقیر
داستان کوتاه ، ایمان کوهنورد به خدا
داستان کوتاه یک شانس برای تغییر زندگی
داستان کوتاه یکی از بستگان خدا
داستان کوتاه چقدر کارمان را دوست داریم!
داستان کوتاه جالب و آموزنده راهی آسان تر
داستان کوتاه پند سقراط
داستان زیبا و آموزنده شعله امید داستان زیبا و آموزنده شعله امید , داستان شعله امید
داستان واقعی درسی بزرگ از یک کودک
داستان کوتاه یک زندگی در خطر بود
داستان کوتاه و آموزنده تاجر میمون
داستان کوتاه پند آموز ظرفیت انسان ها
داستان کوتاه حضرت سلیمان و مورچه
داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان
داستان کوتاه و پند آموز پاسخ آهنگر با ایمان
مطالب جالب با عکس
راجر کانگوروی بدنساز و هیکلی + تصاویر
نقاشی بر روی شیشه ماشین های کثیف + تصاویر
عکس دیده نشده از دوران پیری لورل و هاردی
گزارش تصویری از مردی که هر روز خودش را دار می زند
زندگی نامه بزرگان2
زندگی نامه رابیندرانات تاگور
آیا نیما حامد ارکانی آلبرت انیشتن بعدی است ؟
زندگی نامه جان گودریک؛ اعجوبۀ ستاره شناسی
زندگینامه بلز پاسكال رياضيدان و فيزيكدان فرانسوی
گزارش های علمی
دانستنیهای کوتاه و جالب درباره مغز
خواص سنگ فیروزه و کاربردهای آن
اطلاعاتی پیرامون طلای سفید
13 حقیقت جالب درباره ی چپ دست ها
از درختان چه می‌دانید؟
همه چیز درباره ستاره قطبی
آیا می دانید ابرها چند نوع اند؟
همه چیز درمورد شهرستان تالش
کاخ ییلاقی سردار امجد
جاذبه های گردشگری تالش
سوباتان رویای من
درباره تالش
غار سوباتان
محوطه باستانی و ییلاق تول
تالش سرزمین آفرینش زیبایی های بکر
استاد فرامرز مسرور ماسالی
محوطه ها ، تپه ها و گورستانهای باستانی تالش
فرهنگ لغت تالشی




ROZBEH




**تقدیم به تنها عشقم**
**تقدیم به تنها عشقم**
**تقدیم به تنها عشقم**
فروشگاه بزرگ اینترنتی
بیماریها و شناخت داروها در طب سنتی اسلامی
امـــــــــام رضـــــا(ع)
رباتیک
خودم وخوت اکیلا
درامد اینترنتی
دانلود و هرچی بخوای/وبلاگ ریسک همه چیز است
دختریـ از جنسـ غـرور
غمکده ی عشاق
ریاضی
zirzamini moozik
بهار رویاهایمان
فرهنگی -اجتماعی
ردیابی ماشین
حمل هوایی ماینر از چین
لیزر دوچرخه
هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس rozbeh2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا












شیوه هایی برای کمتر غذا خوردن بدون گرسنگی , زندگی نامه کورش , زندگی نامه شهید همت , زندگی نامه آلبرت اینشتین , زندگی نامه الکساندر فلمینگ کاشف پنى سیلین , دانستنیها , چند تمرین ساده برای تقویت مغز , بخوابید تا آلزایمر نگیرید , خواص میوه ها , زندگی نامه ارنست رادرفورد فیزیکدان نیوزیلندی‌ , زندگی نامه ابوعلی سینا , زندگی نامه حافظ شیرازی , زندگی نامه الکساندر گراهام بل , علت سوزش چشم , آب این میوه خون ساز و باز کننده رنگ صورت ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 251
بازدید دیروز : 110
بازدید هفته : 361
بازدید ماه : 361
بازدید کل : 16748
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content





در اين وب
در كل اينترنت
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز 
  • سرویس چت روم

    معرفي صفحه به دوستان

    * نام شما

    ايميل شما *

    ايميل دوست شما *

    ايميل دوست ديگر شما

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت
    کد جست و جوی گوگل


    دریافت کد پرواز حباب ها

    دریافت کد پرواز حباب ها
    ابزار پرش به بالا
    پربازدیدترین مطالب

    کد پربازدیدترین

    سازین ؛ لذت فناوری روز !